آیا شترمرغ مرغی است که به سرعت میدود یا شتری است که بال دارد؟
این سوال برای استارآپهای هم مصداق دارد که قصد دارند یک صنعتی قدیمی را متحول یا Distrupt کنند.
نمیدانم دعوای دولت و شرکتهای تاکسی اینترنتی مثل اوبر را شنیدید. مثلاً شهردار لندن به شرکت اوبر گیر داده که شما یک شرکت حمل و نقل هستید و باید قوانین موجود در این بخش را پیروی کنید و در مقابل شرکت اوبر میگوید ما شرکت حمل مسافر به مفهوم سنتی نیستیم ما فقط یک اپلیکیشن هستیم که مسافر و راننده را به هم وصل میکند. فقط همین.
مثالهای داخلی از کشور خودمان:
آیا دیجیکالا یک فروشگاه است که برای عرضه محصولات خود از سایت اینترنتی استفاده میکند یا یک سایت اینترنتی که فروش انجام میدهد؟
آیا اسنپ یک شرکت حمل و نقل است که برای راحتی بیشتر اپلیکیشن هم طراحی کرده است؟ یا شرکت تکنولوژی است که خدمات جایجایی مسافر هم ارائه میکند؟
آیا متمم یک دانشگاه است که آموزشهای خود را به صورت آنلاین ارائه میکند یا یک وبسایت که خدمات آموزشی ارائه میکند؟
آیا تلگرام یک خبرگزاری است که به صورت آنلاین خبرپخش میکند یا یک نرمافزار که خبر هم در آن ارسال میشود؟
شاید در نگاه اول این سوال بیاهمیت به نظر برسد ولی فکر میکنم پاسخ به آن تاثیری عمیقی در شکست یا موفقیت یک استارتآپ داشته باشد.
وقتی دیجیکالا در وهلهی اول خود را فروشنده و فروشگاه میداند (مثل همهی فروشگاه سطح شهر) جهتگیری و جذب نیروی آن فرق خواهد کرد و مدیران آن تغییر خواهند کرد. پستهای دیجیکالا را مدیران و کارشناسانی پر خواهند کرد که قبلاً فروشنده و بازاریاب بودند یا مدل ذهنی فروشندگی دارند. ولی وقتی دیجیکالا برعکس خود را یک شرکت تکنولوژی می داند صندلیهای آن با مهندس پر خواهد شد.
وقتی استارآپی مثل اوبار یا بارکو در حوزه حمل و نقل بار شروع به کار میکند خود را یک شرکت حمل بار مانند موسسات سنتی نمیداند و صرفاً تمام تمرکزش را روی بخش تکنولوژی و برنامهنویسی انجام میدهد و فکر میکند در عرض چند ماه میتواند یک صنعت قدیمی، خشن و سنتی مثل حمل بار را در عرض چند ماه به قول معروف Distrupt کند. همین آشنایی نداشتن با درون یک صنعت و محروم بودن از تجربهی افراد خبره باعث میشود محصول شرکت مورد استقبال قرار نگیرد.
همین نگاه به سایتهای آموزشی مثل متمم یا چطور است. یعنی اگر واقعاً کسی تصمیم گرفته که در فضای آنلاین معلمی کند باید حداقل تجربه چند ساعت معلمی فیزیکی را در کارنامه خود داشته باشد. آیا میتوان فضای استاد شاگردی را در دنیای آنلاین پیاده کرد؟ آیا همه چیز به راهاندازی یک سایت است و نوشتن چند مقاله خلاصه میشود؟
وقتی استارتآپها تصمیم میگیرند وارد یک صنعت سنتی شوند یا یک اپلیکیشن طراحی کنند باید در کنار دست خود افراد قدیمی و با تجربه و آشنا با آن صنعت را داشته باشند. آنهایی که از خم چم امور آگاهند و زیرکاریهای آن بخش را میدانند. این افراد میتوانند به استارتآپها برای دیجیتالی کردن فرایندهای آن صنعت یاری رسانند.
نوشته خوب و دلنشینی بود. ممنونم. مثال های زیادی رو در اطافم دیدم که صرف تمرکز روی تکنولوژی و عدم شناخت مافی از سختی و عمق کار موجب شده هزینه های زیادی رو بکنند و نتیجه مطلوبی رو به دست نیارند.
علی جان سلام
چندی پیش پژوهشی درباره علل شکست بسیاری از شرکتهای استارتاپ و دانش بنیان انجام دادم که اگر بشود قسمتهایی از آن را در سایتم منتشر خواهم کرد. (طبق آمار بین المللی بیش از ۹۶ درصد شرکتهای نوپا کمتر از چهار سال در بازار دوام می آورند.)
علی ایحال به مورد مهمی اشاره کردی. افرادی که خصوصا به استارتاپهای اینترنتی ورود می کنند عموما دارای تخصصهای فناوری اطلاعات و بعضا مارکتینگ هستند. نمیگویم همه ولی خیلی ها در آرزوی به دست آوردن پول و رشد سریع و با توهم دزدیده نشدن ایده شان بدون تحقیق و شناخت کافی محصول و خدمت و مشتریانشان به سرعت دست به کار می شوند و تمرکز خود را بر روی نرم افزار و بازار می گذارند. البته متاسفانه باز هم از این میان تمرکز بیشتر بر روی نرم افزار است و تحقیقات بازار مناسبی نیز انجام نمی شود. درصورتی که در ساده ترین وجه ممکن ابتدا بر روی هر ایده و طرح باید تحقیقات بازار مناسب صورت گیرد. سپس با طراحی مدل بازاریابی و مدل کسب و کار، محصول یا خدمت متناسب با آن تولید یا ارائه شده و به جذب مشتری، وفاداری مشتری و برندینگ پرداخت. صحبت زیاد کردم و البته همانطور که خودت میدانی مباحث بسیارگسترده تر از اینی هست که گفتم. هدفم از ذکر تمام این مطالب آن بود که در تایید مطلبت بنویسم از الزامات راه اندازی استارتاپ، شناخت کامل حرفه است که فقدان آن یکی از مهمترین دلایل شکست بسیاری از ایده های خوب محسوب می شود.
سلام مهدی جان ممنون از اطلاعات خوبی که گفتی. من هم با اعداد تو موافقم. به زبان دیگر:
شانس موفقیت یک استارتآپ در حد ۵ تا ۲۰ درصد است.
نمیدونم چرا دوستان تحقیق نمیکنن. من که از یکی از دوستان که تو شرکتهای تکنولوژی کار میکردم پرسیدم گفت خیلی از این کسب و کارهایی – که خیلی هم سروصدا میکنن – زیانده هست و کسی صداشو درنمییاره. از طرفی دولت هم تمام تلاشش را میکنه که فضای استارتآپی رونق پیدا کنه ولی به جای اینکه استارتآپهای را پشتیبانی اطلاعاتی کنه و بستری را ایجاد کنه که قدیمیهای هر صنعت تجربیاتشون را به استارتآپهای منتقل کنن صرفاً به کمکهای مالی بسنده کرده.
بالاخره گزیری از استارتآپ نیست و همهی صنایع دیر یا زود دچار تحول دیجیتال خواهند شد ولی چه بهتر خبرههای هر صنعت و صنفی در کنار شرکتهای تکنولوژی بیان تا بچههای جوان بتون فرایندها را درست دیجیتالی کنن و پارامترها و متغیرهایی که از دید افراد بیتجربه مخفی است در اپلیکیشنها تعیبیه بشه.