یادم هست جزو اولین کسانی که به کسب و کار ما (باراست) پیام داد یک بیوه زن بود که نیم ساعت وقت مرا گرفت و چند ده پیام بینمان ردو بدل شد ولی آخر فهمیدیم قصد و هدفشان نه استفاده از خدمات باربری بلکه مسائل غیراخلاقی و اخاذی بوده.
اگر وبلاگ شخصی دارید نمیدانم چقدر اذیت میشوید هر روز کامنتهای اسپم را پاک کنید. یا مدام باید بخش کامنتها را چک کنید که کامنت یک نفر به اشتباه اسپم نشده باشد.
درست است که وبلاگ کسب و کار نیست و مخاطب، مشتری نیست ولی بالاخره اینها بخشی از زمان و انرژی هست که از شما گرفته میشود.
هیچ وبلاگنویسی دوست ندارد کامنت اسپم و کامنتگذاراسپم به وبلاگ او سر بزند.
همین مساله در کسب و کار و تولید محتوا هم مصداق دارد.
وقتی شما یک سایت خبری یا تکنولوژی دارید حتماً کامنتهای بسیار زیادی دریافت خواهید کرد. پس باید زمان و نیروی انسانی قرار دهید تا این کامنتها را تایید کند.
اگر یک سایت قوی داشته باشید ممکن است هر روز گرفتار باتهای بد (Bad Bots) شوید.
اگر سایتی دارید که محصول میفروشید و روی سایت شماره تلفن یا آدرس تلگرام قرار دادید هر روز باید منتظر تماسهای بیهوده افرادی باشید که صِرف گرفتن مشاوره رایگان و استعلام قیمت به شما زنگ میزنند و وقت اپراتور و منشی را تلف میکنند.
برایتان اتفاق افتاده از سایت الف مشاوره بگیرید ولی از سایت ب خرید کنید. شما برای سایت الف مصداق مشتری بیربط هستید.
بعضیها میگویند الکسا مهم است. بعضی میگویند سئو مهمتر است. بعضی میگویند مشتری راغب مهم است بعضی میگویند مشتری نهایی مهم است من میگویم اصلاً هیچ کدام یک از اینها مهم نیستند. مهم مشتری باربط است.
چه بسا مشتریانی که آمدهاند و محصول ما را خرید هم کردهاند ولی آن وقت و انرژی و خسارت که به سازمان ما وارد کردهاند را هیچ سودی جبران نکرده نمیکند. اتفاقاً دنیای دیجیتال هم پر است از مشتری بیربط
حال باید چکار کرد؟ چه کار کنیم گیر مشتری بیربط و علاف و بیکار نیافتیم؟ من چند راهکار پیش خودم پیدا کردم و استفاده کردم که شاید برای شما هم مفید باشد:
از شبکههای اجتماعی و کف خیابان دوری کنید: من آماری ندارم ولی کسانی که از شبکههای اجتماعی میآیند احتمال بیشتری دارد که مشتری بیربط باشند به همین خاطر اگر کسب و کارتان اجازه میدهد از کانالهای دیگر مثل سئو و خصوصاً بازاریابی دهان به دهان مشتری جذب کنید.
فضای آفلاین و خیابان را هم خودتان بهتر میدانید. نمیدانم تجربه رانندگان اسنپ (که از خیابان جذب شدهاند) را دارید یا نه؟
30 درصد رانندگان اسنپ در شهر ما (زنجان) که سوار شدم معتاد متجاهر بودند. اینهم نتیجه جذب مشتری از کف خیابان.
گوگل فارسی دروغ میگوید: گوگل ادعا دارد که بهترین و باربطترین مشتری را به سایت شما میفرستد یعنی مثلاً کسی که سرچ میکند خرید کتاب مدیریت پروژه فلان حتماً از سایت شما خرید خواهد کرد. نه لزوماً. گوگل این تصور را در ما ایجاد کرده که استغرالله انگار خداست و از نیت ما (بدون اینکه به زبان بیاوریم) آگاه است. خیلی هم از این خبرها هم نیست.
واقعاً هیچ کس نمیداند. مگر اینکه نقشه سفر مشتری را دقیقاً track کنید. به همین خاطر در تولید محتوا بسیار محتاط باشید ممکن است شما درباره یک موضوع محتوا تولید کنید و گوگل به اشتباه کاربر بیربط و فراوان به آن صفحه ارسال کند و شما ندانید واقعاً اینها از کجا میآیند.
من یک بار در زمینه موفقیت مطلب نوشته بودم آنقدر کامنتهای مزخرف دریافت کردم که رفتم و آن صفحه را از گوگل پاک کردم و کامنتگذاری را غیرفعال کردم.
به طور خلاصه گوگل فارسی خیلی خیلی از آن چیزی که فکر میکنیم خنگتر و کودنتر است
اگر کالا یا خدمتی را ندارید برایش مطلب ننویسید: مثلاً ما اول تلاش کردیم برای کل ایران خدمات باربری ارائه کنیم یعنی هر کس هر جای ایران حمل بار جستجو کرد سایت ما بالا بیاید و به ما زنگ بزند ولی بعداً فهمیدم نه پیدا کردن شرکت در آن شهر دورافتاده راحت است و نه به پول تلفنش و وقتش میارزد که ما برای دوزار پورسانتی که دریافت میکنیم به اهالی آن شهر جواب بدهیم. یعنی چون ما تامینکننده برای آن مطلب نداشتیم تولید محتوامان منطقی نبود. پس نتیجه اینکه اگر شما محصولی یا خدمتی را ندارید برای مطلب تولید نکنید چون مشتری میاید زنگ میزند یا کامنت میگذارد و شما چون آن را ندارید وقتتان تلف میشود. البته شاید چند سال اول کار مجبور باشید درباره هر چیزی مطلب تولید کنید تا سایت شما سئو خوبی پیدا کند و پیش گوگل اعتبار پیدا کند ولی سعی کنید در سالهای بعد آن محتواها را تغییر دهید.
تلفن و راههای ارتباطی را (تاحد امکان) محدود کنید: قبلاً گفتم که مدل رویایی کسب و کار من بدون تلفن است.
هر چه قدر میتوانید سوالات مخاطب را روی سایت جواب بدهید تا به شما زنگ نزد. یعنی کاملترین محتوای ممکن را تولید کنید تا جای سوالی برای مشتری نماند. وقتی یک مشتریها به صورت تلفنی و ایمیلی ارتباط دارید سوالاتی که میپرسند را مکتوب کنید و به مطلب مورد نظر اضافه کنید.
من یکبار ایمیلم را در وبلاگ گذاشتم ولی آنقدر سوالهای احمقانه و سطح پایین دریافت کردم که سریع آن را برداشتم. بیشتر این افراد هم یک سری دانشجو بودند که ایدههای داغون کسب و کاری داشتند و من باید شش ساعت آنها را مجاب میکردم که ایدهتان غیرقابل اجرا و احمقانه است.
بعضی موقعها با خودم فکر میکنم من در وبلاگ چه نوشتهام که اینطور آدمها را جذب خودم کردم. شاید خودم هم بیربط هستم. 🙂
نوشتن در موضوعات تخصصی: هر چه قدر موضوعی که مینویسید گسترده و عمومی باشد امکان اینکه گرفتار مشتری و مخاطب بیربط بشوید زیاد است. مثلاً ما در سایت کاری خود باراست که در زمینه تخصصی حمل و نقل مطلب تولید میکنیم خیلی خیلی کمتر از وبلاگ شخصی cylog.ir اسپم دریافت میکنیم چون موضوعاتی که در وبلاگ مینویسم عمومیتر و بازاریتر است. به همین خاطر مخاطب پرت هم زیاد جذب آن میشود.
به نظرم هنر هر کسب و کاری این است که بعد از چند سال فعالیت یک سری مشتری برای خودش گلچین کند و با آنها کار کند.
یعنی ممکن است ما چند سال رجز بکشیم و مجبور شویم به یک میلیون مشتری جواب بدهیم تا از بین آنها چند ده نفر مشتری خوب و ثابت پیدا کنیم. همان چند نفر ممکن است کل درآمد ما را تامینکنند. اینکه آن چند ده یا چند صد مشتری کی و کجا پیدا میشوند را هیچ کس نمیداند. اینها قوی سیاه مثبت هستند. شاید سال اول. شاید سال دوم. شاید سال دهم. ولی به دنبال آن مشتریها باربط باشید آنها همچون قطعههای طلا هستند که زیرخروارها مشتری بیربط و ضعیف و وقتتلفکن مدفون شدهاند.
تاثیر خوبی از حرفهات گرفتم – یواش یواش دارم ایدههای اضافهی ذهنم را هرس میکنم علی
سلام
چند وقت پیش ازت پرسیدم که افزونه یواست سئو ای که استفاده می کنی حرفه ایه یا کرک شده است . به نظرم فکر کردی منم مشتری بی ربطم و پیام منو حذف کردی . صفحه ای رو که بهت پیام داده بودم رو به بوکماراکم اضافه کردم و هر هفته سری بهش می زدم که ببینم جواب میدی یا نه که جواب ندادی . به هر حال خیلی چیزا ازت یادگرفتم و مهم نیست