از یک طرف به تولید محتوا علاقه دارم و از طرف دیگر احساس میکنم در فضای وب به حدی محتوا تولید کردم که مجاز باشم این مطلب را با این تیتر بنویسم. چند اشتباه ممکن است در فرایند تولید محتوا اتفاق بیافتد که در ادامه توضیح و تشریح میکنم:
۱- تولید محتوا فقط بخاطر تولید محتوا (content creation for the sake of content creation ): بعضاً شاهد هستیم که مطالبی در سطح وب منتشر میکند که هیچ خاصیتی ندارد. نه کسی دنبال آن مطلب هست و نه بودن یا نبودن آن ترافیکی برای سایت ایجاد میکند. البته اگر جایی دلنوشته یا خاطرات شخصی را منتشر میکنیم این مساله مهم نیست ولی اگر به صورت جدی و برای مقاصد تجاری محتوا منتشر میکنیم دقت کنیم این مطلب قرار است چه نیازی از مشتری رفع کند؟ آیا سول مخاطب را پاسخ میدهد؟ آیا باعث میشود دست پر از وب سایت ما بیرون رود؟ آیا بعد از اینکه از وبسایت ما خارج شد به سایتهای دیگر سرخواهد زد؟ یا ما آنچنان نیاز او را تامین کردیم که بلند شده و پی کار خود برود؟
شاید اصطلاح آموزش برای فقط آموزش را شنیده باشید بعضاً ما کارهایی انجام میدهیم که فقط انجام داده باشیم. مثل آموزش برای آموزش. تولید محتوا هم از این قاعده مستثنی نیست. بعضی صاحبان سایت فقط محتوا تولید میکنند که کرده باشند. این هیچ خاصیتی ندارد جز اتلاف منابع. خوب ببینم مخاطب چه میخواهد آن را تولید کنیم. نه اینکه به زور آنچیزی که تولید کردیم را بهخورد مخاطب بدهیم.
۲- تولید محتوا برای موضوعات رقابتی: به نظرم دهها بار در مدیریت به انواع و اقسام مختلف توصیه شده که بهترین راه موفقیت در عرصه تجارت شروع از یک بازار گوشهی (niche market) است. عبارتهایی مثل اقیانوس آبی، گاو بنفش و دم بلند همه و همه به این اشاره دارند که روی موضوعات کم طرفدار وقت و انرژی بگذاریم.
همین مساله در تولید محتوا هم صدق میکند. کسانی که برای اولین بار شروع به تولید محتوا میکنند علاقه زیادی دارند مقالاتی منتشر کنند که طرفدار زیادی دارد به امید اینکه موفقیت سریعتری را تجربه کنند ولی همه ما میدانیم که رقابت برای کلمات دم کوتاه یا short term خیلی سخت است. هزاران رقیب سالها روی آن سرمایهگذاری کردهاند، هزاران بک لینک و رپورتاژ آگهی برای آن خریدهاند، تعداد رقبا هم زیاد است. خوب چه علتی دارد ما وارد این فضا شویم؟
بیش از نیمی از جستجوهای گوگل مربوط به کلمات long tail است که ناشران محتوا آن را نادیده میگیرند. اکثراً سراغ یک سری کلمات کوتاه، رقابتی و نامفهوم میروند. مثلاً وقتی میخواهیم در مورد بازاریابی دیجیتال مطلب بنویسیم خوب کار اشتباهی است که صرفاً روی کلمه “بازاریابی دیجیتال” سرمایه گذاری کنم در این زمینه دهها رقیب وجود دارد ولی به کلمات زیر نگاه کنید در کنار رقابت کم منظور مخاطب هم بهتر فهمیده میشود:
تاریخچه بازاریابی دیجیتال
بازاریابی دیجیتال در صنعت بانکداری
رفتار مصرف کننده در بازاریابی دیجیتال
۳- عکس با کیفیت کم: شاید در نگاه اول مساله کیفیت تصاویری که استفاده میکنیم مهم به نظر نرسد ولی تصاویری که برای نوشتههای خود استفاده میکنیم شبیه ویترین مغازه هست و چه بهتر که ظاهر مطلب هم مثل محتوای آن غنی و باکیفیت باشد. به همین خاطر سعی کنیم هنگام بهینه سازی تصویر برای وب سایت کیفیت تصاویر را خیلی زیاد پایین نیاوریم.
بخش اول مطلبت من رو یاد اصطلاح “دستگاه تولید کننده زباله های دیجیتال” انداخت که محمدرضا در وب مایندست بهش اشاره میکنه.
علی من هم الان ۵ ماهی هست مشغول نوشتن برای چند کسب و کار در فضای وب هستم و سعی کردم تا حدی خصوصا در بحث گردشگری پلتفرم ها و نحوه تولید محتوا اونها رو بررسی کنم.
گاها فکر میکنم خیلی از اینها به هیچ وجه ارزش بحث محتوا رو به عنوان چیزی که میتونیم به اصطلاح Touch point کسب و کارشون بدونیم درک نمیکنن.
نمونه واضحش محتواهای ترجمه ای، بدون ویرایش و بدون بهینه سازی برای موتورهای جستجوگر هست که در بسیاری از کسب و کارهای گردشگری تولید میشه.
در خصوص عکس هم که گفتی بارها بحثش شده که در حوزه گردشگری عکس باکیفیت اصولا یک چیز نایاب هست در ایران. راهکارهایی هم هست براش. اما غالبا اینکه روش سرمایه گذاری بشه رو ارزشمند نمیدونن.